فريب يا اغفال دشمن، سومين اصل از اصول پدافند غيرعامل
گروه استان ها- در اصول پدافند غير عامل در مرحله فريب و اغفال، ما مجموعهاي از اقدامات و فعاليتهايي را انجام دهيم که دشمن فريب بخورد اطلاعات را نتواند بدرستي کسب کند و بر مبناي اطلاعات غلط، اقدامي غلط را انجام دهد. اينجاست که ما زمينه ما را براي خنثيسازي حرکات دشمن فراهم کرديم.
سومين اصل از اصول پدافند غيرعامل فريب يا اغفال دشمن است.
به هر حال دشمن در حملات خود چه تهاجم نظامي و چه تهاجم فرهنگي در تلاش است بيشترين اطلاعات را از طرف مقابل خودش کسب کند و حرکات دشمن بر مبناي کسب اطلاعات، تحليل و آناليز اين اطلاعات است يعني دشمن اقدام کور انجام نميدهد.
در اين ارتباط يکي از اصول پدافند غيرعامل فريب يا اغفال است يعني ما مجموعهاي از اقدامات و فعاليتهايي را انجام دهيم که دشمن فريب بخورد اطلاعات را نتواند بدرستي کسب کند و بر مبناي اطلاعات غلط، اقدامي غلط را انجام دهد. اينجاست که ما زمينه ما را براي خنثيسازي حرکات دشمن فراهم کرديم.
به هر حال فريب بار ضدارزشي هم دارد در اينجا به معناي اغفال دشمن بار ارزشي پيدا ميکند پيامبر عظيمالشان اسلام در فتح مکه طوري برنامهريزي کردند که دشمن به هيچ وجه احساس نکرد که طرف مقابل قصد فتح مکه را دارد.
يعني نوع شعارها نوع حرکات نوع سازماندهي نيروها به طريقي بود که دشمن کاملا فريب خورد و به تعبير ديگر در فتح مکه غافلگير شد و سپاه اسلام از غافلگيري دشمن نهايت استفاده را کردند و مکه به راستي بدست مسلمانان فتح شد.
در جنگهاي جديد همينطور است. مثلا در جنگ جهاني دوم انگلستان حدود صد فرودگاه بدلي و 400 هواپيماي فريبنده داشت و اينها را به کار گرفت تا اطلاعات اشتباهي را به طرف مقابلش بدهد و آنها را اصلي معرفي بکند در صورتي که کار اصلياش در حوزههاي ديگري انجام ميشد و وقتي دشمن را مشغول کرد از مسيرهاي ديگري توانست اهداف خود را پياده کند.
اتحاد جماهير شوروي سابق هم توانست با جادهها و پايگاههاي موشکي فريبنده زيادي که ويژه اين دوره (دوره جنگ) آنها را ساخته بود کار خود را پيش ببرد.
ارتش يوگسلاوي هم در زمان حمله نيروهاي عضو ناتو در جنگهاي مجاور يا پايگاههاي نظامي مصنوعي ايجاد کرد تا دشمن را به آنها مشغول بکند تا بتواند از مسير ديگري حرکت خود را ادامه دهد به هر حال هم در جنگهاي کلاسيک و هم در جنگهاي بزرگ و هم در فتوحات تاريخ گذشتهها بويژه در تاريخ گذشته اسلام، مساله اغفال دشمن يک اصل بوده و ميتوان از آن شيوه به عنوان يک مبنا در پدافند غيرعامل استفاده کرد.
در عرصه فرهنگي هم به نحوي ما ميتوانيم دشمن را دچار غفلت بکنيم يا آدرس اشتباه به دشمن بدهيم البته ممکن است دشمن به اطلاعات صحيح از کانالهاي ديگر راه پيدا کند ولي ميتوانيم اينها را در حرکتهاي جمعي و گسترده تمرين کنيم و آموزش ببينيم.
لزومي ندارد آنچه که ما در عرصه فرهنگ داريم عرضه بکنيم گاهي وقات ميتوانيم اصليترها را نگاه داريم در جاي اصلي خودش استفاده کنيم يا به عبارتي اطلاعات سوخته و غيرقابل محاسبه را در مرحله علني آشکار کنيم تا دشمن به آنها توجه پيدا کند و اصليترين و زيربناييترينها را حفظ کنيم براي اينکه در زمان خودش استفاده کنيم.
البته بايد در نظر داشت که لزومي ندارد که همگي اين اصول تماما بخواهد با هم انجام شود. گاهي اوقات جدا از هم مورد بهرهبرداري قرار ميگيرد.
مثلا ممکن است استتار در جايي مورد استفاده قرار بگيرد که اختفا نباشد يا اختفا در جايي قابل استفاده باشد که فريب و اغفال دشمن قابل استفاده نباشد گاهي اوقات از دو اصل يا بيشتر را ميتان با هم استفاده کرد. به هر حال کاربرد هر کدام از اينها دقيقا استراتژي است که فرد و جامعه و مجموعه وارد شده و در دفاع غيرعامل بايد انتخاب کند.
به تعبير ديگر هر کدام از اين اصول موقعيت خود را ميطلبد که اين موقعيت بايد مورد تحليل قرار بگيرد.
امروز در عرصه فنآوري اطلاعات و عرصه دنياي مجازي بحث تغافل ميتواند نقش بسيار مهمي داشته باشد ما ميتوانيم دشمن را در دنياي مجازي مشغول کنيم کما اينکه آنها از اين مسائل خوب استفاده ميکنند.
در حوزه آموزش مجازي ـ دنياي مجازي و فنآوري اطلاعات آنچه که اساس کار و مبنا است آنها را رو نميکنند بلکه عرضه اينها در بعضي از بخشها بيشتر جنبه تغافل و خود مشغولي را به همراه دارد.
ما با توجه به استعدادهاي فراواني که در بين جوانان عزيز و نخبگانمان داريم ميتوانيم دقيقا همين ايده را براي دشمن فراهم کنيم و آنها را مشغول کنيم به مسائلي که به نحوي اصل براي ما نيست و در واقع براي ما فرع است اما ممکن است آنها را از مسير اصلي براي تهاجم به داخل کشور و مرزهاي عقيدتي محفوظ بدارد.